نوشته شده توسط : alipour

دختر
كنار پنجره فقط نشست و گفت
اي
دختر فصل بهار حسد مي برم به تو

 

عکس نوشته

عکس پروفایل

تعبیرخواب

بو
و گل و آوا و رمز مستي ترا
با
هر چه طالبي به خدا مي خرم ز تو
بر
شاخ نوجوان درختي شكوفه اي
با
ناز ميگشود دو چشمان بسته را
ميشست
كاكلي به لب آب تقره فام
آن
بالهاي نازك زيباي خسته را
خورشيد
خنده كرد و ز امواج خنده اش
بر
چهر روز روشني دلكشي دويد
موجي
سبك خزيد و نسيمي به گوش او
رازي
سرود و موج بنرمي از او رميد
خنديد
باغبان كه سرانجام شد بهار
ديگر
شكوفه كرده درختي كه كاشتم
دختر
شنيد و ذکر کرد چه حاصل از اين بهار
اي
بس بهارها كه بهاري نداشتم
خورشيد
تشنه كام در آن سوي آسمان
گويي
ميان مجمري از خون نشسته بود
مي
رفت روز و خيره در انديشه اي غريب
دختر
كنار پنجره محزون نشسته بود



:: برچسب‌ها: عکس نوشته , عکس پروفایل , تعبیرخواب ,
:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 دی 1397 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد